انجمن شطرنج ایران
"اسب در د6" - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن شطرنج ایران (https://irchess.com)
+-- انجمن: اخبار و مقالات (/forumdisplay.php?fid=62)
+--- انجمن: مقالات (/forumdisplay.php?fid=64)
+---- انجمن: مطالب بهزاد خوشکلامیان (/forumdisplay.php?fid=122)
+---- موضوع: "اسب در د6" (/showthread.php?tid=1475)



"اسب در د6" - Admin - ۲۳-اسفند-۹۵ ۰۱:۱۷ صبح

هوا داشت تاریک میشد..
بعد مدتها یه سری به هیئت شطرنج زده بودم..
خلوت بود و طبق معمول یه میز شلوغ اون گوشه درست کرده بودن..
یه نیم ساعتی سر میز وایسادم..مشخص نبود کیا دارن بازی می کنن..
هر طرف میز سه نفر نشسته بودن..دو نفرم در طرفین!..
ظاهرا وسطیه داشت بازی میکرد!..ولی عملا فقط نظاره گر بود..حتی ساعتشم براش میزدن مبادا بهش بد بگذره..!
یهو بازیشون برنده میشد..یهو بازنده..اما اون وسطیا نه خوشحال میشدن نه ناراحت..!
فقط سری تکون میدادن و میگفتن آفرین!.....نه سوار میدیم!!..آره...
بعضی وقتا حرکت نکرده یه نفر ساعت رو میزد..!..بعدش یهو پهلو دستیش صداش میکرد و به میز پشت می کرد!!
یه نفر داد میزد همه ش تقصیر تو بود!..پیاده میده..!من گفتم وزیرا رو تعویض کن..!
البته پشت میز نبود یه متر اون طرفتر نشسته بود!!
...کیسه شن اسب و نه !!...فیلو بیا گوگولی مگولیش کن..!!
یه نفر اونور گفت هلو!!..کیسه شن خودتی فیلو بیای د5میکنم..!!
اون وسطیا گاهی مهره ای رو جابجا میکردن..ولی فقط مهره هائی که میفتادن رو صفحه...!
یهو دیدم حرکات و صحبتها سرعت گرفت..!
متوجه شدم سفید و سیاه چند ثانیه بیشتر ندارن..
دو تا مهره افتاد رو زمین..وسطیا اومدن وظیفه شون رو انجام بدن و مهره ها رو بلند کنن که یکی داد زد افتاد...!
ساعتت افتاد...!
وقتی یکیشون بلند شد تازه فهمیدم که این بازیکن سیاه بوده..!!
رفتم یه چای گرفتم و دم در به فکر فرو رفتم..
آدما چرا اینجورین؟..تا میبینن قانونی برای منع وجود نداره شروع میکنن به تجاوز به حریم همدیگه..بابا ولشون کن بیچاره ها رو...!
کلی شهریه داده بیاد نوبتش برسه یه دست بازی کنه..
یهو صدای دوستم منو به خودم آورد:
ایول بهزاد واسه حرکتت!!
گفتم کدوم حرکت؟؟...کجا؟
گفت ای بابا...!اسب در د6ی که گفتی معرکه بود !!
گفتم من؟؟...الان؟
گفت آره بابا گرفتی ما رو؟؟
گفتم من نبودم اشتباه می کنی..
گفت پس کی بود گفت اسب در د6؟؟
ازش خدا حافظی کردم و میونه راه تازه فهمیدم منظورش چی بود..!
تازه یادم افتاد..
خودمم ناخود آگاه گفته بودم اسب در د6 بد نیس!!
خنده م گرفته بود و زیر لب گفتم بی خیال بابا..بذار یه نیم ساعتی خوش باشن..

"بهزاد"