انجمن شطرنج ایران
"بهترین مسابقه ای که شرکت کردم" - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن شطرنج ایران (https://irchess.com)
+-- انجمن: اخبار و مقالات (/forumdisplay.php?fid=62)
+--- انجمن: مقالات (/forumdisplay.php?fid=64)
+---- انجمن: مطالب بهزاد خوشکلامیان (/forumdisplay.php?fid=122)
+---- موضوع: "بهترین مسابقه ای که شرکت کردم" (/showthread.php?tid=1498)



"بهترین مسابقه ای که شرکت کردم" - Admin - ۲۳-اسفند-۹۵ ۱۱:۰۲ عصر

"بهترین مسابقه ای که شرکت کردم"

سلااام...!..به به استاد به خیر تشریف بیارین..!..قدم رنجه فرمودین..!..
گفتم ممنونم..باعث افتخاره...شرایط مسابقه تون حرف نداره..
گفت خواهش میکنم..ما که کاره ای نیستیم..فدراسیون نصف هزینه ها رو تقبل کرده..!..ناسلامتی..ما شطرنجبازا همه از یه خونواده ایم..! ..پس پول سیستم جامع میدی که چی؟!..واسه همیناس..!
گفتم دمشون گرم..!..اسپانسراتونم دمشون گرم!!...ماشالله 6تا اسپانسر.!..میتونن یه شهر بمب اتمی خورده رو دوباره بازسازی کنن..!!.
گفت آره پس چی؟!..واسه همین 15نفر جایزه گذاشتن..!
گفتم دمتون گرم..!
رئیس هیئت بدرقه مون کرد و رفتیم خوابگاه...
خوابگاه نگو بگو هتل..!..
فقط شبی 5هزار تومان بود اونم میریختی تو صندوق صدقات دم در خوابگاه صرف امور خیریه شه..!!..
دمشون گرم واقعا..!..یه تیر و دو نشون...
بعد از ظهرش رفتیم سالن مسابقات...
میز و صندلی شیک و با وقار بود..
تموم ترسم این بود که مثل بعضی مسابقات صندلیها کوتاه باشه و عین این کوتوله ها از پشت میز به نظر بیای..!!...
از اون صفحه مهره های چرکین و رنگ رو رفته که فقط به درد جایگزینی صفحه مهره های جدید و یواشکی فروخته شده! میخورن.. خبری نبود!!...
همه نو و براق...
گفتم بابا دمتون گرم..!..ورودیه م حلالتون..!!..شیر مادرتونم همینطور...
داورها همه خوشرو و با لبخند به بازیکنها نگاه میکردن..
از اون اخم و تخمو برید بیرون و اونجا واینسا وو هول دادنا خبری نبود...
اصلا آدم خود بخود رعایت میکرد..از بس محترمانه برخورد میکردن...
بازیها شروع شد و استارت مسابقات که زده شد یهو سالن مسابقه تکونی خورد و مهره ها کمی بهم ریخت..
همه وحشت کردن..
گفتم بیا...!..اینم از شانس ما..!..یه بار تو عمرمون مثل آدم باهامون رفتار کردن داره زلزله میاد...!..
یه تکون دیگه...!..ساعتها رو متوقف کردن...گفتن برید بیرون از سالن...!...
بلند شین سریع...با توام..اوهوی...!...بلند شو رسیدیم!
گفتم بله؟؟..کجا رسیدیم؟؟...
گفت نمیخوای پیاده شی مگه ؟؟..
به خودم اومدم و دیدم تو اتوبوسم ..
پیاده شدم و یه تاکسی غارتگر با 15 تومان منو رسوند به خوابگاه کثیف و بهم ریخته مسابقات..

"بهزاد"