انجمن شطرنج ایران
شطرنج خونین - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن شطرنج ایران (https://irchess.com)
+-- انجمن: اخبار و مقالات (/forumdisplay.php?fid=62)
+--- انجمن: مقالات (/forumdisplay.php?fid=64)
+---- انجمن: مطالب بهزاد خوشکلامیان (/forumdisplay.php?fid=122)
+---- موضوع: شطرنج خونین (/showthread.php?tid=1517)



شطرنج خونین - Admin - ۲۵-اسفند-۹۵ ۰۸:۲۹ عصر

شطرنج خونین:

افسر اردوگاه لبخند زهر آلودی به اسیر شطرنجباز زد و گفت:این دفعه چندمه میبری؟

اسیر با ترس گفت:شما بازیکن قابلی هستین..فقط کمی خوش شانس تر بودم!..همین

افسر اردوگاه از جاش بلند شد و با خشم گفت:مسخره میکنی؟..تو شطرنج شانس وجود نداره..پشیمونت میکنم!..

نجوائی تو گوش افسر زیردستش کردو و چن دقیقه بعد اسیر بینوا دوستای همبندش رو مقابل خود دید..

افسر اردوگاه بی مقدمه گفت:اینا مهره های تو هستن..هر کدوم رو نماد یکی از مهره هات میکنی و بازی جذاب ما شروع میشه..

هر مهره ای از تو که تعویض بشه بیرون از اینجا یه گلوله تو مخش خالی میکنن!..اگرم ببازی...همه قتل عام میشن...

اسیر بدنش شروع به لرزیدن کرد...چه بازی دشواری..وقت زیادی نداشت..صمیمیترین دوستشم میون اسرا بود..

میدونست که امکان تعویض زود هنگام "وزیر" از دیگر مهره ها کمتره..اونو نماد "وزیر" قرار داد و شطرنج خونین شروع شد..

چندین مهره تعویض شد و صدای هر گلوله ای آتش به جان اسیر می انداخت...روحیه اش در هم شکست و پوزیسیونش داشت بازنده میشد..

ناگهان جرقه ای تو ذهنش اومد...میتونست مات کنه و جون بقیه رو نجات بده...ولی بسیار دردناک...

اشک تو چشاش جمع شده بود..نگاهی به دوست صمیمیش کرد..
قطرات اشک پائین اومدن..

با بغض بهش گفت:منو ببخش دوست خوبم..
و بعد "قربانی باشکوه وزیر" رو اجرا کرد...

"بهزاد"