انجمن شطرنج ایران
ثروت بی فایده - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن شطرنج ایران (https://irchess.com)
+-- انجمن: اخبار و مقالات (/forumdisplay.php?fid=62)
+--- انجمن: مقالات (/forumdisplay.php?fid=64)
+---- انجمن: مطالب بهزاد خوشکلامیان (/forumdisplay.php?fid=122)
+---- موضوع: ثروت بی فایده (/showthread.php?tid=1683)



ثروت بی فایده - Admin - ۳۰-ارديبهشت-۹۷ ۰۴:۰۶ عصر

"ثروت بی فایده"

یه هزار تومانی دست پیر مرد مفلوک دادم..آخه جلو میز سنگی پارک عاجزانه وایساده بود و کسی محل بهش نذاشت..
حریفم که حتی نگاش نکرد..!
هنوز قلعه نرفته بود...تو فکر قربانی سوار بودم...تردید داشتم..
درسته که یک بازی رسمی نبود و توی پارک و کندوی همیشگی روزای جمعه انجام میشد.!..ولی واقعیت این بود که بازی توی پارک اهمیت ویژه ای واسه خودش داشت..!..چونکه حدود 10نفری بازیتو نگاه میکردن..و تقریبا یه حالت حیثیتی پیدا میکرد..نباید اینجور جاها به آسونی تن به باخت بدی...
عاقبت قربانی سوار کمی نامشخص بود..ولی چون باعث آواره شدن شاه میشد فکرمو مشغول کرده بود..
در ضمن..برای این جلوبودن گسترش یه پیاده قربانی داده بودم...
یکی دو نفر الکی به ساعتاشون نگا میکردن..این یه علامت هشداره..!..
یعنی زود باش دیگه بابا..!..قهرمانی جهان که نیس..!..
اسب رو زدم تو پیاده..حریفم سوار رو گرفتو ظاهرا هم شاهو با رفع کیش رخم در حرکت بعدی..توسط فیلش پوشش داده بود..
دو باره تو فکر فرو رفتم..سواراش غیر فعالن..تا زمانی که فعال نشدن..بود و نبودشون یکیه..!...شاهشم وضعیتش خوب نیس..ولی اگه سواراش فعال بشن کارت ساخته س..!..
برای کسی که قربانی سوار داده..یه مسئله خیلی مهمه...اونم ندادن فرصته..!..
با یک محاسبه ساده رخ رو زدم تو فیل..!..با شاه گرفت و رخ دیگه رو آوردم ستون و کیش دادم..اومد زرنگی کنه و خسارت بیشتری نده..با وزیر رفع کیش کرد..!..
با وزیر کیش دادم و فرستادمش عرض آخر..وزیرشو با رخ زدم و با پیاده گرفت..
بعد اون..وزیرم مثل گرگی که به گله زده باشه..شروع به قلع و قمع سوارای حریف کرد و بازی رو فیصله داد..!..
حریفم دست آخر گفت.. آقا بهزاد واقعا همه اینها رو بررسی کرده بودین؟؟..
گفتم..نه..!..
گفت..خب قربانی سوار یه ریسک بزرگه..!..
گفتم..ریسک از این بزرگترم داریم..!..اونم اینه که نقطه ضعفت در دسترس حریف باشه..و نقطه قوتت دور از دسترس خودت..!..
در ضمن...سوارای تو مثل پولی بودن که دیگه فرصتی برای خرج کردنشون نیست..!..
حریفم..نگاه معنا داری بهم کرد...
چون بعد آخرین جمله م مسیر نگاهم رو دید...
پیرمرد بینوا رو که داشت دور میشد..صدا زد..
یکی دو نفر دیگه م دستشون رفت تو جیب مبارکشون..!

"بهزاد"