پیاده ای امیدوار - نسخه‌ی قابل چاپ +- انجمن شطرنج ایران (https://irchess.com) +-- انجمن: اخبار و مقالات (/forumdisplay.php?fid=62) +--- انجمن: مقالات (/forumdisplay.php?fid=64) +---- انجمن: مطالب بهزاد خوشکلامیان (/forumdisplay.php?fid=122) +---- موضوع: پیاده ای امیدوار (/showthread.php?tid=1684)

پیاده ای امیدوار - Admin - ۳۰-ارديبهشت-۹۷ ۰۴:۰۷ عصر "پیاده ای امیدوار" جمعه بود و تو پارک نشسته بودم.... عجیبه..هنوز کسی نیومده واسه بازی کردن...اههههه..!..بازم که این چای طعم آب حوض میده..!..صداش زدم و گفتم بابا خجالت بکش این چایه میدی دست مردم؟.. گفت..شرمنده وایسین یه دیقه..یه چای نپتون رو از تو زنبیلش در آورد و انداخت تو لیوانم و دوباره آب حوضه رو ریخت روش..!..دیدم رنگ و بوئی پیدا کرد....گفتم..هااا..!.این شد چای..دمت گرم..ولی سعی کن چائیت همیشه اینجوری باشه..نه با داد و هوار رنگ و بو پیدا کنه..!.. گفت..آقا بهزاد درسته؟..آخه هرجمعه اینجائین و بساط شطرنج!.. گفتم آره درسته.. گفت..راستی قویترین مهره شطرنج چیه؟.. گفتم..خب وزیر..البته پیش میاد که تو بازی یهو مهره ای حتی از وزیر قویتر میشه....مثلا موقعیتش خیلی خوبه...اصطلاحا میگن ارزش نسبی.. گفت..اها متوجه شدم..مثل ارزش ما آدما..!.. خندیدم وگفتم..چطور مگه؟.. گفت..مثلا رئیس یه شرکت رو الان بیاری این بساط چای منو دستش بدی ارزشش میاد پائین..!.. گفتم..خخخخ..!..بابا دمت گرم..!..حرف زدنت باحاله...آره تو همچین مایه هائی..!.. گفت..الان موقعیت من چطوره؟!..مثل کدوم یک از مهره هام؟!.. گفتم..خخخ!..این سوالا چیه میپرسی؟..خب..تقریبا یه پیاده..!.. گفت..یعنی پیاده کم ارزشترین مهره س؟.. گفتم..البته بلا نسبت...آره..ولی میتونه خیلیم قوی بشه ها..!.. گفت چطور قوی بشه؟.. گفتم..نزدیکای خونه آخر میشه خطرناکه..!..چون تو خونه آخر میتونه به همون وزیر یا هر سواری تبدیل بشه.. گفت..یعنی منم این شانسو دارم تو زندگی؟.. گفتم..بچه داری؟.. گفت..آره یه پسر..کلاس پنجمه.. گفتم..خدا حفظش کنه..اونو واسه خودش کسی کن..وزیری رو تحویل جامعه دادی...این همون ارتقاء توه تو خونه آخر..!.. گفت..همین کارو میکنم..چون نمیخوام مثل من تا آخر عمر یه پیاده باشه..!..باید مادر خدابیامرزش بهش افتخار کنه.... ازم تشکر کرد و رفت... خوب وقتیم رفت..!..چون اشک تو چشام جمع شده بود... با خودم گفتم..نمیشد همون آب حوض رو میخوردی؟!...اگه همون رئیس شرکت حقت رو میخورد...همینجور باهاش صحبت میکردی؟؟...اون آقای با ارزش؟!! "بهزاد"