مدیر کل سایت
وضعيت :
مهره مورد علاقه
سابقه شطرنج
بیش از 10 سال
سطح: 32
اعتبار: 267 / 787
مهارت: 479 / 26,394
تجربه: 48 / 100
سپاس ها 904
سپاس شده 1169 بار در 511 ارسال
|
RE: "کابوس شطرنجی من"
"کابوس شطرنجی من" قسمت چهارم
صدای داور تو سالن پیچید..بازیکنا بشینید پشت میزاتون...جدول رو نگا کردم..دورنهم..میز یک..سفید بهزاد...
اوخیش.. داریم مقام میاریم..!..مساویم کنی خیالت راحته...رفتم سر میز دیدم حریفم نشسته...
عه..!...سلام...شمائین..؟..شما که همیشه داور بودین..چی شد یهو بازیکن شدین؟..
گفت..بشین سر میزت اینقدم حرف نزن..!..الانم داورم..!..
فکر کردم شوخیش گرفته یهو آی دی کارت داوریشو دیدم به گردنش آویزونه..!..یکی از داورا رو صدا زدم و گفتم..داور حق بازی کردنم داره مگه؟..
گفت..آره که داره..!..سروصدام نکن استارتو بزنین..!..
اومدم مهره هارو مرتب کنم...عه..!..مهره های حریفمم سفیده که..!..گفتم..داور محترم مگه من سفید نیستم؟..اینم مهره هاش سفیده که..!..
داور گفت..سفید؟..من که سفیدی نمیبینم..!..مطمئنی حالت خوبه..؟!..بازیتو بکن بار آخرتم باشه منو صدا میزنی ها..؟!..
حریفم گفت..خخخخ!..خودتو به یه چشم پزشک نشون بده..!..شروع کن بازیتو وگرنه جریمه زمانیت میکنم..!..
ای4کردم..اونم ای4کرد..!...ای خدا چکار کنم؟..هرچی حرکتها بیشتر میشد بیشتر گیج میشدم...مهره های خودی و دشمنو قاطی کرده بودم..تو دلم گفتم..بی خیال با اینم کنار میام..تو زندگیم خیلی از مردم با لباس دوستی دور و ورتن و فقط تظاهر میکنن...
یهو گوشی حریفم زنگ خورد و گفتم اوخ جووون..!..
دیدم خیلی آروم گوشیشو در آورد و گفت سلام عزیزم..!..آره سر بازیم!..با همین یارو بهزاد..!..بابا همونی که چرت و پرت مینویسه اسمشو میذاره داستان..!..اوهوم!..سبزی خوردن یادت نره...بای..!..
گفتم..ناسلامتی تو خودت داوری آخه..!..این باخت نداره مگه..؟..
گفت..ببخشید چی باخت نداره..؟!..
گفتم..نخود چی..!..گوشیتو میگم..
گفت..نفهمیدم به من توهین میکنی..؟!..اهای داور..!..یکی بیاد اینجا..
داور اومدو گفت..مثل اینکه تو آدم بشو نیستی..!..ساعتمو برداشتو زمان کم کردو گفت بار آخرت باشه..!..
گفتم..ای بابا...عجب بدبختی گیر کردیم..
حریفم گفت..خخخخ!...خوب حالتو گرفتم..!..
گفتم..به روی آب بخندی...!..آخه این عدالته..؟!..اگرم ببری مثلا دلت خوشه برنده شدی؟..
گفت..صحبت نکن فعلا کیشی..!..
گفتم..بیا..بازیم بلد نیستی..کجا کیشم من..؟..
اسبمو تو اف3نشون داد و گفت با این الاغ..!..
گفتم..اولا این الاغ نیستو اسبه..!..دوما..اسب منه نه تو..!..
گفت..د نه د...!..الاغ منه!...آهای داور...!..
داور اومدو گفت..این که سوال نمیخواد..این الاغ سیاهه..!..
گفتم..ای داد ای هوار این مسابقه س یا تیمارستان..؟!..
داور گفت..چی؟؟..توهین میکنی؟؟..بلند شو برو بیرون بازنده ای..!...
اختتامیه دیدم هنوزم سومم..گفتم بازم خوبه..خرج خودم در میاد..!...
مسئول مسابقه جایزه نفر اولی حریفمو داد و گفت..خب خسته نباشین..لطفا بقیه سال دیگه همین موقع برگردین واسه جایزه تون..فعلا پول نداریم..!.....
صدای خنده ای بیدارم کرد و دیدم فسقلی فضول به حرفائی که تو خواب زدم هر و هر داره میخنده...
"بهزاد"
در صورت مفید بودن پست از دکمه استفاده کنید.
|
|
۳۰-ارديبهشت-۹۷ ۰۴:۱۹ عصر |
|