انجمن شطرنج ایران Iranian Chess Forum

نخستین و بزرگترین انجمن شطرنج در ایران

شطرنج,کتاب,اخبار,مقاله,فیلم آموزشی,بزرگان شطرنج

شطرنج

انجمن شطرنج ایران
شطرنج
مهمان گرامی خوش آمدید! لطفا برای استفاده از امکانات انجمن   وارد شوید یا ثبت نام کنید
استایلر





بستن


مهم:در صورت خرید از سایت اگر فایل برای شما ارسال نشد و یا پیغام تراکنش ناموفق را دریافت کردید حتما از طریق تلگرام با آیدی Kingofcheat@ با مدیریت سایت تماس بگیرید.با تشکر




زندگی تنها یک بازی شطرنج نیست (داستان زندگی بابی فیشر)
زمان کنونی: ۱۰-فروردين-۰۳, ۰۱:۲۴ صبح
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: Admin
آخرین ارسال: Admin
پاسخ ها
بازدید 14164

زندگی تنها یک بازی شطرنج نیست (داستان زندگی بابی فیشر)
نویسنده پیام
مدیر کل سایت


مدیر کل سایت

وضعيت : آفلاین
ارسال‌ها: 1,436
تاریخ عضویت: آبا ۱۳۹۱

اعتبار: 127
مهره مورد علاقه
سابقه شطرنج
بیش از 10 سال
گشايش مورد علاقه
b4
ریتينگ
1752
محل سکونت
کرمانشاه
دلنوشته من انجمن شطرنج ایران،نخستین انجمن تخصصی شطرنج

سطح: 32
اعتبار: 267 / 786
مهارت: 478 / 26,204
تجربه: 46 / 100
سپاس ها 903
سپاس شده 1166 بار در 508 ارسال

ارسال: #1
news زندگی تنها یک بازی شطرنج نیست (داستان زندگی بابی فیشر)
مقاله اختصاصی انجمن شطرنج ایران

با اقتباس از:
مقاله گروه تحقیق فیلادلفیا
پیتر نیکلاس و کلی بنسون
فوریه 2003

اگر ماجرای تکان دهنده یازده سپتامبر 2001 آنچنان اذهان عمومی آمریکاییان را به خود معطوف نمیکرد،آنها سرانجام،بابی فیشر را درک میکردند.
صدای نارسای قهرمان منزوی شطرنج از یک ایستگاه رادیویی در فیلیپین به گوش میرسید که میخواست پیامی برساند.فیشر که در آستانه 60 سالگی بود به اشاره به ماجرای یازده سپتامبر چنین گفت:
"این خبر شگفت آوری است:اکنون زمان آن رسیده که ایالات متحده(موعود) از شدت شرمندگی سر خود را به زیر افکند"
او آمریکاییان را به شورش علیه هیئت حاکم و تلاش در کوتاه کردن دست یهودیان از قدرت،دعوت کرد.

فیشر،قهرمانی از تبار اساطیر

حدود سی سال پیش،در سال 1972 فیشر در ریکاویک،باریس اسپاسکی را در هم کوبید و عنوان قهرمانی شطرنج جهان را که از سال 1948 همواره و به صورت یک سنت در اختیار قهرمانان شوروی سابق بود،از چنگ آنان به درآورد و یک تنه،یکی از بزرگترین مبارزات فرهنگی و سیاسی در دوران "جنگ سرد"بین بلوک شرق و غرب را به سوی آمریکا فتح کرد.موجی از تبلیغات در رسانه های گروهی به راه افتاد که موجب گسترش شطرنج در همه جهان و به ویژه آمریکا شد.
نام او به عنوان نمادی از درخشش،بخشی از فرهنگ عمومی شد.در کلوپ های شطرنج،بازیکنان جوان میخواستند شبیه بابی فیشر باشند و چرا که نه؟
در صفحه شطرنج و خانه های سیاه و سفید،نبوغ فیشر بی مانند بود.او میتوانست با دهها تن از حریفان در بازیهای برق آسا بازی کند و آنگاه هریک از حرکات را که مجموعا به صدها حرکت میرسید از حفظ بگوید.او پیروزیهای درخشانی را در مقابل قویترین استادان بزرگ و برجسته به دست آورده بود.جاییکه بسیاری از بازیکنان برای تساوی توافق میکردند او برای پیروزی میجنگید.تا امروز،شیفتگان شطرنج،بازیهای فیشر را با آن چنان شور عاشقانه ای بررسی کرده اند که مفسرین و مورخین هنری،اثر قلم موی نقاشان امپرسیونیسم را!
پس از فتح عنوان قهرمانی جهان،فیشر ناگهان از دنیای شطرنج کناره گرفت و انزوا اختیار کرد.علت این امر ظاهرا عدم پذیرش شرایط وی برای مسابقه قهرمانی جهان،از طرف فیده بود.

فیشر دو پیشنهاد عمده داشت:
الف-حذف نتیجه مساوی در فینال قهرمانی جهان و رسیدن یک طرف به اختلاف شش پیروزی برای کسب عنوان قهرمانی
ب-اضافه کردن زمان پس از انجام هر حرکت(ساعت فیشر)
گرچه بعد ها،هردو پیشنهاد از طرف فیده پذیرفته و عملی شد اما دیگر خیلی دیر بود،جهان شطرنج از وجود قهرمانی بی نظیر محروم شده بود.

[تصویر:  attachment.php?aid=765]

بخش های زیادی از زندگی فیشر روشن و شناخته شده است،پیروزی هایش،مقام او به عنوان "قهرمان جنگ سرد"،کناره گیری از دنیای شطرنج و گوشه نشینی او.اما تاریخچه زندگی خصوصی فیشر تا حد زیادی"اسرار آمیز" باقیمانده بود تا جایی که حتی شناسایی پدر واقعی فیشر در پرده ای از ابهام بود.زندگینامه او میتواند دو چیز را روشن کند:نبوغ فیشر و روح ناآرام وی.
والدین فیشر از یهودیانی بودند که در جریان ظهور فاشیسم،مجبور به مهاجرت از اروپا شده بودند،رجینا مادر فیشر،دختر یک آرایشگر مجاری بود که در زمان کودکی به همراه خانواده خود به آمریکا مهاجرت کرده بود اما چند سال بعد و هنگام جوانی به آلمان عزیمت کرد.
آنگاه به شوروی رفت تا در آنجا مشغول تحصیل در رشته پزشکی شود.در سال 1933 او با یک آلمانی ضد فاشیست به نام گرهارد فیشر در مسکو ازدواج کرد و تا سال 1938 در آنجا ماند.
رجینا در سال 1939 به آمریکا بازگشت اما F.B.I اعتقاد داشت که شوهر او هرگز به آمریکا نیامده و در حالیکه حدس میزد گرهارد جاسوس شوروی بوده،بر این باور بود که او به شیلی رفته و در آنجا به عکاسی مشغول گردیده بود.
رجینا به هشت زبان صحبت می کرد.او بسیار باهوش بود اما پارانوید، (Paranoid) بود.
اداره تحقیقات فدرال (F.B.I) به خاطر تفکرات سوسیالیستی رجینا وی را مظنون به جاسوسی برای شوروی می دانست و به همین دلیل او و دوست مجاری اش،پل نمنی را زیر نظر داشت.نمنی هم به عنوان جاسوس تحت نظر بود،جزئیات روابط آن دو از لا به لای یک پرونده 750 صفحه ای درF.B.I به دست آمد که قبل از آزاد شدن اطلاعات توسط F.B.I سانسور شده بود.
پل نمنی یک دانشمند نابغه مجاری و کارشناس مکانیک سیالات بود که در دهه 1930 به آمریکا آمد و در کالج به تدریس ریاضیات پرداخت،طبق اطلاعات پرونده،او در سال 1942 در کلرادو با رجینا فیشر آشنا شد.عقاید نزدیک آنها موجب این آشنایی بود.رجینا در مورد روابط خود با پل،با هیچکس حتی نزدیکترین افراد خانواده اش چیزی نگفت اما آشکارا به نظر میرسید که در تابستان 1942،یک ماجرای عشقی شکوفه داد و سال بعد بابی متولد شد.البته هنگام تولد بابی،رجینا به شیکاگو رفته بود در حالی که نمنی در رودآیلند مشغول تدریس بود.رجینا فرزندش را در تنهایی در یک کلینیک ویژه مادران فقیر و بی پناه به دنیا آورد و در شناسنامه او،نام فیشر را به عنوان پدرش وارد کرد!! او تصمیم داشت که سرپرستی فرزند تازه تولد یافته اش را به خانواده دیگری واگذار کند اما به دلیل گفتگو با یک مدد کار اجتماعی که احتمالا ماجرا را به F.B.I گزارش کرده بود،مایوس گردید و ناچار شد به سرای خانواده های بی سرپرست در شیکاگو برود.
او که با کلیسا و مسیحیت میانه ای نداشت مادران دیگر را تحریک و تشویق کرد که ضوابط موسسه مذکور را زیر سوال ببرند.مسئولین موسسه به پلیس خبر دادند و رجینا به عنوان مخل امنیت متهم و دستگیر شد اما تبرئه گردید.آزمایش روانکاوی که به دستور دادگاه از وی به عمل آمد او را "کج خلق" و "بد اندیش" تشخیص دادند،توصیفی که ممکن است شایسته پسرش هم باشد.
در باشگاه شطرنج مارشال در نیویورک معمولا همه چیز در شطرنج خلاصه می شد،نشستن پشت میزهای خاتم کاری شده شطرنج برای بازی،تماشا یا تفسیر بازیها،اما در سالهای پایانی دهه 1950،نشست سران باشگاه برای یک مورد غیر عادی تشکیل شد،موضوع جلسه بابی فیشر بود.

[تصویر:  attachment.php?aid=766]


بابی در حالیکه شش سال داشت در سال 1949 به همراه خانواده اش به بروکلین آمده بود و در همان سال بازی شطرنج را از خواهرش ژوان فراگرفته بود.در یازده سالگی به تعبیر خود او،"فقط بازیکن خوب" شده بود.مادرش اغلب دو شیفت به عنوان پرستار خصوصی کار می کرد.بابی ساعات بی شماری را در خانه جک کالینز که مربی شطرنج و دوستی قابل اعتماد بود،میگذرانید و حتی در ساعات مدرسه و هنگام نماز نیز او را ملاقات می کرد.
آلن کافمن،استاد شطرنج و دوست دوران کودکی فیشر میگوید:اگرچه ژوان هم در خانه حضور داشت اما بابی با خودش خلوت می کرد در حالیکه مادرش تمام وقت کار میکرد...
کافمن که خود در جلسه حضور داشت میگوید:
در باشگاه شطرنج مارشال هیچکس در نبوغ فیشر جوان تردیدی نداشت اما رفتار تند او موجب بیزار شدن حامیان ثروتمندی شده بود که میخواستند او را به اوج برسانند.
مدیر باشگاه گفت که باید یک متخصص روانشناسی برای درمان او در نظر بگیریم،آنگاه روبن فاین که خود از صاحب نامان رشته شطرنج بود برگزیده شد.یک نفر در جلسه سوالی را مطرح کرد:اگر درمان جواب ندهد چه؟ اگر در جریان مداوا فیشر سست شود و میل به پیروزی را از دست بدهد ایالات متحده از داشتن اولین قهرمان شطرنج بومی جهان محروم شود چه؟ ادامه جلسه به وقت دیگری موکول شد،هیچکس نمیخواست که باعث انحراف یک"مخ خوب پرورش یافته"گردد.
قبلا وقتی بابی سه ساله بود نمنی با یک مدد کار اجتماعی ملاقات کرد تا از رجینا در مورد شیوه پرورش بابی شکایت کند.بعد از آن آنها از یک دیگر جدا شدند.نمنی در واشنگتن زندگی میکرد.به گفته او رجینا دچار "آشفتگی روانی" بود و بابی "فرزند بحران" محسوب میشد.دو سال بعد که نمنی دوباره در صدد کمک برآمد به مدد کار اجتماعی گفت که پسرش به خاطر عدم تعادل روانی مادر او،تربیت مطلوبی نداشته است.خود رجینا نیز هنگامی که بابی 14 ساله بود،از مدد کاران اجتماعی تقاضای کمک کرد.او بابی را "زود باور،ناتوان در برقراری ارتباط با دیگران،نداشتن دوستان هم سن و سال و فاقد هرگونه علاقه به چیزی غیر از شطرنج" توصیف کرده بود.
او تنها یک کودک معمولی نبود که به یک هنر علاقه مند باشد.او بهترین بازیکن شطرنج کشور بود.بابی در سال 1957 مسابقات قهرمانی آمریکا را فتح کرد.یک سال قبل از آن در مقابل بیرن آنقدر اصولی و عمیق بازی کرد که آن بازی به "بازی قرن" معروف شد.بابی در پانزده سالگی به مقام استاد بزرگی نایل شد،جوانترین استاد بزرگ جهان تا آن زمان.او بهترین امید برای خلع ید روسها در شطرنج بود.
مدد کاران اجتماعی رهنمودهایی دادند اما رجینا نپذیرفت و ترجیح داد که به شیوه خودش مسائل را حل کند ولی موفق نشد.روابط او با بابی آنقدر بد شد که نتوانستند با یکدیگر زندگی کنند،او پسر جوانش را در یک آپارتمان در بروکلین تنها گذاشت و آنجا را ترک کرد،مکانی که به زودی کثیف و آشفته با ظرف های نشسته و لوله های گرفته و بی سروسامان شد.
این اقدام،فصلی پربار در زندگی رجینا را رقم زد.او دوباره در آلمان شرقی ازدواج کرد و سرانجام مدرک پزشکی خود را به دست آورد و آنرا برای مقاصد انسانی به کار گرفت،تاسیس درمانگاهی در جنوب غربی آمریکا برای سرخپوستان بومی و همچنین خدمت به عنوان پزشک اورژانس در نیکاراگوئه در سالهای دهه 1980 از آن جمله بود.
برای بابی نیز جدایی از مادرش موجب تسکین و گشایش بود.در سال 1962 در یک مصاحبه با مجله هارپر از اینکه مادرش برای او یک "حصار" بود،شکوه میکند و میگوید:"من مجبور بودم از دست او خلاص شوم"
گرچه بین آن دو کدورت وجود داشت اما عشق و علاقه نیز باقی بود.همان سالی که رجینا بابی را ترک کرد،به مقصد تبلیغ و حمایت از بابی،به واشنگتن رفت و در تحصن 5 ساعته انفرادی در بیرون دروازه آهنی کاخ سفید،اصرار داشت که رئیس جمهور آیزونهاور،برای اعزام تیم شطرنج ایالات متحده به المپیاد آلمان شرقی مساعدت کند.
کافمن میگوید:"او یک حامی سختگیر و خشن برای بابی بود.در اوایل این شرایط مفید بود اما سرانجام باعث آشفتگی و خستگی بابی شد.به همین دلیل و دلایل دیگر،او از مادرش جدا شد."
سوزان پولگار استاد بزرگ مجاری که خانواده اش در دهه 90 روابط دوستانه ای با بابی داشت،به دنبال مکالمه تلفنی بابی و مادرش معتقد بود که در اواخر عمر رجینا،مادر و فرزند با هم آشتی کرده بودند.
در سال 1997 رجینا در سن 84 سالگی در نزد دخترش در پالو آلتو کالیفرنیا درگذشت.
(سازمان F.B.I چند سال قبل از آن،پرونده او را پس از رفع اتهام جاسوسی،بسته بود گرچه به نظر میرسید که هیچگاه در این مورد مطمئن نشده بود).

[تصویر:  attachment.php?aid=767]

ادامه دارد...

مترجم: مقداد توانا نیا


فایل‌(های) پیوست شده بندانگشتی (ها)
           

در صورت مفید بودن پست از دکمه [تصویر:  postbit_thx.gif] استفاده کنید.

مجموعه انجمن شطرنج ایران

سایت
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


کانال
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


گروه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


انجمن شطرنج ایران را به دوستان خود معرفی کنید.Smiley20
۳۰-مهر-۹۶ ۱۲:۰۷ صبح
وبسایت جستجو


پیام‌های داخل این موضوع
زندگی تنها یک بازی شطرنج نیست (داستان زندگی بابی فیشر) - Admin - ۳۰-مهر-۹۶ ۱۲:۰۷ صبح

چه کسانی کسی از این موضوع دیدن کردن
15 کاربردرحال خواندن این موضوع:
نکتدمک (۱۹-دي-۰۲, ۰۶:۲۰ عصر)، khosromorphy (۱۹-تير-۰۲, ۰۱:۴۴ صبح)، Fashion (۲۸-آذر-۰۱, ۰۲:۲۴ صبح)، Keysan92 (۲۲-خرداد-۰۱, ۱۱:۰۲ عصر)، Mobin74 (۱۵-اسفند-۰۰, ۰۱:۵۳ صبح)، amadeus (۳۰-دي-۰۰, ۱۱:۵۳ عصر)، peymancrown (۳۰-دي-۰۰, ۰۴:۲۹ صبح)، ali266 (۲۹-دي-۰۰, ۱۲:۳۲ صبح)، Admin (۲۸-دي-۰۰, ۰۴:۰۹ عصر)، mojispy (۱۶-آذر-۰۰, ۰۱:۱۷ عصر)، VvmahdivV (۲۴-دي-۹۹, ۰۱:۰۶ صبح)، kooshkia (۱۸-فروردين-۹۸, ۰۱:۵۸ عصر)، hbina219 (۱۶-بهمن-۹۷, ۱۲:۳۱ صبح)، moeintn (۱۵-مرداد-۹۷, ۱۱:۱۱ صبح)، یاسین1385 (۱۷-خرداد-۹۷, ۰۳:۰۹ عصر)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان