انجمن شطرنج ایران Iranian Chess Forum

نخستین و بزرگترین انجمن شطرنج در ایران

شطرنج,کتاب,اخبار,مقاله,فیلم آموزشی,بزرگان شطرنج

شطرنج

انجمن شطرنج ایران
شطرنج
مهمان گرامی خوش آمدید! لطفا برای استفاده از امکانات انجمن   وارد شوید یا ثبت نام کنید
استایلر





بستن


مهم:در صورت خرید از سایت اگر فایل برای شما ارسال نشد و یا پیغام تراکنش ناموفق را دریافت کردید حتما از طریق تلگرام با آیدی Kingofcheat@ با مدیریت سایت تماس بگیرید.با تشکر




"مهره هائی در برف"
زمان کنونی: ۱-ارديبهشت-۰۳, ۱۲:۳۷ عصر
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: Admin
آخرین ارسال: Admin
پاسخ ها 1
بازدید 6190

"مهره هائی در برف"
نویسنده پیام
مدیر کل سایت


مدیر کل سایت

وضعيت : آفلاین
ارسال‌ها: 1,437
تاریخ عضویت: آبا ۱۳۹۱

اعتبار: 127
مهره مورد علاقه
سابقه شطرنج
بیش از 10 سال
گشايش مورد علاقه
b4
ریتينگ
1752
محل سکونت
کرمانشاه
دلنوشته من انجمن شطرنج ایران،نخستین انجمن تخصصی شطرنج

سطح: 32
اعتبار: 267 / 786
مهارت: 479 / 26,353
تجربه: 47 / 100
سپاس ها 904
سپاس شده 1169 بار در 511 ارسال

ارسال: #1
"مهره هائی در برف"
"مهره هائی در برف"

عصر پنجشنبه بود..وسطای یه زمستون کم برف ..اما با سرمائی خشک..
هوا داشت تاریک میشد و از هیئت شطرنج برمیگشتم..
از کنار پارک که رد میشدم طبق عادت یه نیم نگاهی به میزای سنگی شطرنج کردم..
عجیبه..تو این سرما..تک و تنها با پسری کم سن و سال کنارش...
پشت میز نشسته بود و غرق تفکر..
رفتم تو پارک و چای فروشه رو صدا زدم و دو متر اونطرفتر نشستم..
نمیدونم متوجه سلام من شد یا نه..فقط سری تکون داد و شال دور گردنش یه لحظه دماغش رو پوشوند!..
قبل نشستن و زیر نور زرد رنگ چراغ پارک .. تو رقص زیبای دونه های برف..صحنه بازی رو یه لحظه دیدم..
ظاهرا وزیرش راه فراری نداشت و تسلیم شده بود..
دونه های ریز برف میزد رو مهره ها و بعد چند ثانیه شروع به آب شدن میکرد..
هیچ حرکتی انجام نمیشد و پسرش که کنارش نشسته بود گاهی صفحه رو نگاه میکرد..گاهی باباشو..
انگار تو دلش میگفت بابا جون این وزیر دررفتنی نیست..!..دیگه یه مهره سوخته س ..بازی رو باختی و تموم شد ..الان حریفت یه ساعته خونه س و لم داده جلو بخاری..!..تو هنوز تو فکر اینی که وزیرت به صفحه برگرده که چی..؟..
مگه میشه به زور وزیرت رو به بازی برگردونی؟..رفتنی بود و رفت!...
یهو باباش یه لحظه خم شد رو صفحه..
بعدش آسمون رو نگاه کرد..
شنیدم که گفت..لعنتی..!..نه امکان نداره!..چطور ندیدم؟!...همه ش تقصیر خودم بود..اشتباه کردم..یه اشتباه احمقانه...
با صدای آروم طوری که بشنوه زیر لب گفتم...وقتی بازی بازنده میشه..همه به گناهشون اعتراف میکنن..!..وقتیم یه بازی برنده میشه..خودشون رو عاری از هرگونه اشتباه میبینن..!..
سرش رو چرخوند و نیم نگاهی بهم کرد...
مهره ها رو جمع کرد و دست پسرش رو گرفت...
پسرش گفت..بابا میریم دنبال مامان ؟...گفتی امشب حتما برش میگردونم...
پدرش گفت...آره امشب میریم...راهش رو پیدا کردم..!..
پسرش گفت..چه راهی؟..چطوری..؟...
پدرش نیم نگاهی به من کرد و گفت..اعتراف به اشتباهم.!..برمیگرده...
سری به نشونه خداحافظی از من تکون داد و دست تو دست پسرش از پارک دور شدن...
دونه های برف درشت تر شده بودن..کم کم داشت فرق میان خونه های سفید و سیاه از بین میرفت...

"بهزاد"

در صورت مفید بودن پست از دکمه [تصویر:  postbit_thx.gif] استفاده کنید.

مجموعه انجمن شطرنج ایران

سایت
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


کانال
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


گروه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


انجمن شطرنج ایران را به دوستان خود معرفی کنید.Smiley20
۲۳-اسفند-۹۵ ۱۰:۵۹ عصر
وبسایت جستجو پاسخ


چه کسانی کسی از این موضوع دیدن کردن
4 کاربردرحال خواندن این موضوع:
Sa_e2007 (۱۳-فروردين-۰۲, ۰۱:۵۷ صبح)، یاسین1385 (۱۸-خرداد-۹۷, ۰۲:۴۷ صبح)، mohammad013 (۱۱-فروردين-۹۶, ۰۲:۴۹ عصر)، Admin (۲۳-اسفند-۹۵, ۱۰:۵۹ عصر)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان